آخرین نوشته ها

معرفی کنید

    لینک به آخرین اشعار :
  • لینک به دفاتر شعر:
  • لینک به پروفایل :
3 Stars

مرده پرستان

ارسال شده در تاریخ : 27 امرداد 1401 | شماره ثبت : H9421939

تا بود شکستند دل و دست و سرش را
تا حرف کمک شد همه بستند درش را

هنگامه درد و غم و روز بد او هم
خم کرد تماشای رفیقان کمرش را

کاری که نکردند شود درد وغمش کم
ای کاش نمی‌سوخت برادر جگرش را

می‌خواست کمی اوج بگیرد که دوباره
با سنگ شکستند سر و بال و پرش را

روزی که از این دارفنا دیدهٔ خود بست
گفتند به هم با غم و حسرت خبرش را

فریاد که این مرده خور و مرده پرستان
چون رفت گرفتند همه دور و برش را
#احمدصیفوری

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 81 نفر 137 بار خواندند
امیر عاجلو (28 /05/ 1401)   | ولی اله بایبوردی (28 /05/ 1401)   | زهرا آهن (28 /05/ 1401)   | محمد مولوی (29 /05/ 1401)   | حافظ کریمی (29 /05/ 1401)   | jalal babaie (29 /05/ 1401)   | احمد صیفوری (30 /05/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (28 /05/ 1401)  ولی اله بایبوردی (28 /05/ 1401)  زهرا آهن (28 /05/ 1401)  محمد مولوی (29 /05/ 1401)  حافظ کریمی (29 /05/ 1401)  jalal babaie (29 /05/ 1401)  
تعداد آرا :6


نظر 4

  • امیر عاجلو   28 امرداد 1401 16:12

    درود بر شما rose

  • زهرا آهن   28 امرداد 1401 21:02

    می‌خواست کمی اوج بگیرد که دوباره
    با سنگ شکستند سر و بال و پرش را

    زیبا بود applause

  • حافظ کریمی   29 امرداد 1401 02:55

    rose rose rose

  • jalal babaie   29 امرداد 1401 21:55

    احسنت چه زیبا سرودید

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا