شعری بگو بخوانم نوشته ای به ترتیب
کلامها زمهرت شاعر به من کن نصیب
حلاوت اندر کتب از هنر و نقش توست
اسرار لوح و قلم روا به دیده کن ادیب
وقتی دلی گرفته زبان در وصف ناتوان
محبوب را به شعری آگاه کن بر حبیب
شعری که گشته روان از دل اندر زبان
در معنا چه دیدی که رفت از دل شکیب
غمها به دل رسیده مرحم به اشعار شده
ای خوش کلام کجایی احوال شد غریب
در کار تو راز چیست پیر و جوان بخوانند
خوش رونقی به بازار با قلمی شد عجیب
نامداران شعر ایران ای خوشنام اندر جهان
شاعر بدان که شعرت بر ایوانها شد کتیب
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 26 اردیبهشت 1401 10:20
.مانا باشید و شاعر