جام و جان
سال ها طی شد که دل دادم , قراری جان گرفت
وعده ی دیدارمان آمد , ولی توفان گرفت
خون شد این مدت ز انگشتان بی روحم چکید
خون ندارد هرکه این دلشوره را آسان گرفت
شد کویری مدتی ذهنم و پاییز دلم
انتقامی سخت از گرمای تابستان گرفت
جان بلبل مدتی می سوخت گل بی اعتنا
این تلافی را ز گلها قمصر کاشان گرفت
فرق جام و جان عزیز من نمی دانی که چیست
من ز دنیا جام و دنیا از عزیزم جان گرفت
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 2
محمد جوکار 21 بهمن 1394 14:29
جان بلبل مدتی می سوخت گل بی اعتنا
این تلافی را ز گلها قمصر کاشان گرفت
درود و آفرینت باد جناب نادری عزیز
علیرضا خسروی 21 بهمن 1394 17:46
احسنت...
درود بر شما