پشت پرچین دل"
چیده ام این واژه های بیقرار پشت پرچین دلم
حفره حفره زخمهای جایِ خار،پشت پرچین دلم
این دل آواره ام در لابلای بوته ها درمانده شد
تیر صیاد و مارهای نیش دار پشت پرچین دلم
حرف حرف دفترم را ماه می خواند مرثیه
قطره قطره اشکهای بیشمار پشت پرچین دلم
زندگی ساز مخالف میزند از گلوی مرغ شب
می نوازد زخمه های ساز تار پشت پرچین دلم
قاتل دل می نشیند روبرویم چشم درچشم من
قتل من را میکند هربار تکرار پشت پرچین دلم
عاشقی جرم دارد اینجا ولی با این همه
میزنم فریاد ، عشق را اقرار پشت پرچین دلم
هجمه ی سنگین طوفان شاخه هایم را لُخت کرد
برگ نامت بر دلم میکند اصرار پشت پرچین دلم
زیر حجم یک نگاه جان میکند این دل وامانده ام
آسمان واژه ها بر سرم آوار پشت پرچین دلم
می نویسم بیت ها را این بار پشت پرچین دلم
می نشیند نام تو چون خار پشت پرچین دلم
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 7
امیر عاجلو 06 دی 1401 17:43
سلام ودرود
اردشیر ظاهری بیرگانی 06 دی 1401 17:48
سپاس بیکران
درود بر جنابعالی
احسان بابادی 07 دی 1401 18:56
هزار درود و احسنت بر شما یگانه پرچمدار شعر ایل بختیاری
اردشیر ظاهری بیرگانی 07 دی 1401 20:19
سپاسگزارم جوان شایسته و شاعر
امین مقدس 16 دی 1401 19:36
درودتان. بسیار زیبا. قلمتان سبز
اردشیر ظاهری بیرگانی 16 دی 1401 19:43
از لطف و محبت و توجه تان سپاس بیکران دارم شاعر گرانقدر
محمد مولوی 15 فروردین 1402 18:13
تولد حضرت شاعر مبارک