ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چقدر خودت را گوش میکنی
چقدر مرا؟
بی کیِ رفتن به سی نمـا
از پلکانِ پرده پایینتر بیا
تا جاروب کنیم جنسِ هیز و جلفِ جیبمان را!
مثلاً بیا
از اَتل متلِ خاطراتِ خوابِ فرابنفش
بشنویم استعارهٔ کروکیِ خیالِ کودکی
سُر میخورد رویِ روحِ برفیِ خیابان!
مثلاً بیا
پشتِ چاشنیِ چراغِ مادونِ قرمز
امروز
همین حالا
وقتی دخترِ مرگو
وقتِ دهاندرّهٔ ساندویچ
بی شرمانه پایین میکشد
دامنِ مینیژوپ و شلوارِ کاغذیاش را
گاز زنیم با دندانِ استثنا
آبرویِ نازکنارنجیِ مشخصِ دنیا را!
مثلاً بیا
لُختِ لُخت
لَختهای از خونِ چاهِ چشم را
قرض دهیم به رزِ از خودراضیِ پارک
تا اگر جایِ ناخنِ لبخندش
خشکید بر گونهٔ عمودیِ فواره
آبستنِ فلسفهٔ بغضِ کالِ حالِ آب
لاکِ خیسناک زند!
مثلاً بیا
خونِ ورقِ مثال را بی مسئله حلال
مساحتِ مرزِ فرضیِ حروف را مچاله
حوالهٔ جناحِ چپ جمجمهٔ میدانِ کمدور کنیم!
مثلاً بیا
با گوش ندادن از چقدر کم
کمتر
وَ در آغوشِ سکوت گم
گمتر شویم!
یقیناً نشنیدنِ ما
گمشدنهامان
بی چقدر
بی بسیار
مطابقِ میلِ حشو ملیح
بسیار زیباترست
وَ ما خداوندگارانِ صامت
بی نیاز از تماشایِ پردهٔ سی نمایِ دیگریم!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سیدمحمدرضالاهیجی
ساکوتی.هند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 14 فروردین 1402 15:59
درود و سلام موفق و مانا باشید
دکتر سیدمحمدرضا لاهیجی 15 فروردین 1402 11:04
سلام و درود
از لطف شما سپاسگزارم