آب و آفتاب با من
تمنای نیلوفر روح ارکیده ای بیقرارم؛
یک وجب از ساحل عاشقانه های قلب تست
نیلوفری که، کلید سرزمین واژه هایت را طلب می کند
پیله تردید را بشکااااااف!!!
و یک نقطه از قلبت را به من بسپار؛
به اندازه ی رویش یک نیلوفر
آب و آفتاب با من!!!
کافیست یک نقطه از سرزمین رویایی یخ زده ی پشت حصار هرگز هایت را به من بسپاری
پری وار؛ شام تا به سحر
گرداگرد بلور قلب لرزانت طواف خواهم کرد...
و با گرمای پر حرارت نگاهت ریسندگی
همراه زمزمه های تب آلود دلدادگی؛
نخ هایی از جنس ابریشم طره ی به رنگ شبت آماده می کنم...
دار قالی اینجاست!
درست در مرکز جنون تب آلود تنت...
عمق احساس غزل هایت را دانه به دانه؛ رج به رج بر قالی این سر سپردگی خواهم نشاند
تو
فقط؛
حصار بشکن!!!
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 15 فروردین 1402 10:30
درود بزرگوار ا
حفیظ (بستا) پور حفیظ 15 فروردین 1402 17:19
بسیارزیباست