مرا خواندی !!!
زیر رگبار حزن انگیز ماتم روزگارت؛
با قلبی مچاله، چشمان سیل زده و روحی صاعقه زده
در استیصالی وصف ناشدنی که تابوت بر دوش می کشید!
نیازت برای خاکی حاصلخیز را از انعکاس صدای حزینت به گوش جان شنیدم
تو چون کودک زیر آوار مانده؛ به دامان من گریختی!!!
تنها جرعه ی حیات از بین انگشتان لرزانت بر خاک وجودم افتاد
و جوانه زد در هر دم بر آوردن؛ زیر آفتاب سوزان محبت...
شوق رویش دوباره ی
امید
ملودی زیبایی نواخت از جنس نوازش دزدانه ی سر انگشتان محتاج سیراب شدنت از لذت مأمن سر سپردگی...
رقص انگشتانت میان خرمن مواج گیسوانم؛ گره خورد به تارو پود غربتم!
و زدود زنگار این نفرین
اکنون در اقیانوس محبت شناورم!!!
قلب تو آشیان من است؛
ای مأوای امن من
(تیرماه ۱۳۹۹)
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 5
امیر عاجلو 20 فروردین 1402 00:14
درود و سلام موفق و مانا باشید
پروانه آجورلو 20 فروردین 1402 17:08
درود جناب عاجلو
مهرتان را سپاس
علی معصومی 20 فروردین 1402 00:18
پروانه آجورلو 20 فروردین 1402 17:10
درود بر استاد معصومی بزرگوار
که همواره بنده را مورد لطف خود قرار می دهند
سپاسگزارم
کرامت یزدانی(اشک) 24 فروردین 1402 20:22
درود بر شما شاعر ورجاوند. بسیار زیبا بود . پیروز باشید.