خدایا من هم یکی از بندگان تو ام.
همانطور که تو از من گله داری من هم از تو گله دارم.
چطور بینم که هم سنم ز ثروت کفر گوید و من ز نداری شکر گویم!
این عدالت نیست که پابرجاست.
وگرنه هر حرفی به عملش رسد نافرجام.
چطور بینم گدایان را.
چطور بینم نداران را.
تو هم دل داری ای الله.
بنده های مشکل دارت را فراموش مکن.
من برای خودم دعا نمیکنم،برای کسانی دعا میکنم که مشکلاتشان از من بیشتر است.
اما میدانید نکته جالب کجاست:اینکه غم و غصه پایان میپذیرد اما من دیگر نیستم که ببینم.
مرگ را گویند خوب است ولی نمیدانند مرگ برای بدان یعنی یک لحظه آرام نبودن.
همان بهترکه بنده هایی که باعث گناه میشوند و هدایت نمیپذیرند را موهایشان را بگیری و در آتش اندازی.
الهی جمله آخر من این است:
نبینم شادی از دنیایت ای دوست
میان نیکی و گستاخی اندازه ی یک موست
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 03 بهمن 1401 22:45
.مانا باشید و شاعر