فریاد میشود جهان ،ناله اگر کمر کند
جنگل دشت میشود، قصد اگر تبر کند
زخم به جان می زنی،سینه ام آه میکشد
درد نمی دهد مجال سینه مگر سپر کند
خوب نمی شود دلم،به زخم ضربه های تو
سبز نمی شود خزان باغ اگر گهر کند
نشسته ام به انتظار،جان به لبم رسیده است
جان به فدای چشم اویار اگر نظر کند
کو کجاست همسفر تا به غبار تازه ای
زخاک جان فزای توشفای کور و کر کند
به باد می دهی چرا ،نرگس بوی زلف خود
بوی تو می کُشد مرا باد اگر گذر کند
نمی رسانی ام چرا خبر ز وصل یا فراق
داغ فراق کشته ام،کیست تورا خبر کند؟
حسین وصال پور
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 17 بهمن 1401 20:19
درود بر شما