هنوز در یاد منی،هرچند بردی ام ز یاد
در شیوه ی من عشق نیست،رسم فراموشی ها
هرچند نشینی در برم ،هرچند باشی تنگ من
تا در نگاهت عشق نیست،درد است هم آغوشی ها
گر هر کلامت زندگی ،یا هر بیانت عاشقی
وقتی که راهت دل نیست،خوش باد خاموشی ها
دستی که میگیری به دست ،تا آخر راهش بگیر
وقتی رهایش میکنی لعنت به هم دوشی ها
گر بعد مستی می روی ،در جام نوشت زهر باد
ماندن به رسم اختیار بهتر ز هم نوشی ها
دردت به جان خود بکش، اما نشو با دیگران
در خود شکستن بهتر از درمان و همجوشی ها
حسین وصال پور
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 02 اسفند 1401 18:11
درود بر شما
کتایون رها 03 اسفند 1401 13:23
استاد گرامی سلامم را پذیرا باش
تنها درج شعر خود را در سایت کافی ندانیم !!
به صفحه دیگر شاعران برویم تشویق و نقد کنیم !!
آنان به صفحه شما خواهند آمد و
بدین گونه با اندیشه های شاعران دیگر آشنا می شویم
اشعارتان را خواندم و بسیار آموخت ام
لطفاَ زیاد در گیر ردیف ها و قافیه نباشید
وزن اشعارتان را متوجه نشده رام !!!
در وزن و بحر اشعارتان دقت کنید
کلک هنرمندانه ای دارید
موفق و کام روا باشید