زخم باز دل من بودی و یک کوه نمک
چشم جادوی تو آورد دوصد دوز و کلک
تا خیالت به حوالی شب کوچه ماست
می رود ناله غمگین من هرشب به فلک
بار خود بستم و از شهر پرآوازه تو
میروم با دل تنهای پر از زخم و ترک
درد دارد که به باتلاق غمت غرق شوی
یک دم از نای تو فریاد نیاید که.. کمک!
گفته بودم که اگر اخم کنی می میرم
خنده ای ازته دل کردی و گفتی به درک...
حسین وصال پور
نظر 1
امیر عاجلو 09 اسفند 1401 01:00
سلام ودرود