پرسه خوب است در خیالت زیر باران بیشتر
کاش بودی تا کنم حال دل عنوان بیشتر
گرگ آخر انتقام خویش از روستا گرفت
هر چه از این گله تاوان برد،چوپان بیشتر
بی قراری می کند یعقوب در احزان خود
کاش می آمد نسیمی سوی کنعان بیشتر
فهم درد است و مجازاتش بس رنج آور است
درد دارند اهل عالم درد رندان بیشتر
باد پرپر کرد ،راس غنچه ی نو رسته را
گل اگر رنجید ،قطعا رنج گلدان بیشتر
اشک ثابت کرد گاهی دل می آید به چشم
تلخ است رفتن ولی با چشم گریان بیشتر
در کنارت بودم آن دیدار آخر یاد باد ...
کاش می ماندی کنارمیک دو فنجان بیشتر
حسین وصال پور
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 09 آذر 1402 14:03
.مانا باشید و شاعر
مجید ساری 10 آذر 1402 15:54
به به
بسیااار زیباااا بود و قشنگ و دلنشین
غزل تان را خیلی دوست داشتم
رقص قلمتان پاینده و عاشقانه هاتون مثل ماه تابنده
قاسم لبیکی 10 آذر 1402 18:08
درود فراوان
به غزلی زیبا
مهمان شدم
سپاس