《دوست دارم》 غزل
من دوست دارم زندگانی را جوانی را
من دوست دارم عاشقی را مهربانی را
گر سخت می چرخد گهی این گنبد مینا
من دوست دارم آن خدای آسمانی را
چون عشق آتش می زند این خرمن جان را
من دوست دارم آتش این زندگانی را
بلبل کنار گل غزلخوان می شود آندم
من دوست دارم نغمه و شیرین زبانی را
مجنون که گردی صورت لیلی شود زیبا
من دوست دارم نقش زیبا رویِ مانی را
دریا که باشی در دلت دُر می شود پیدا
من دوست دارم گوهر آن لعل گرانی را
دل جای عشق و عاشقی باشد نه جای غم
من دوست دارم عاشقی را شادمانی را
عمر شب ظلمت به پایان می رسد روزی
من دوست دارم صبح بعد از شام فانی را
اعمال نیکو ماندنی باشد در این فانی
من دوست دارم نام نیکو جاودانی را
ای《مخلص صادق》جوانی کن در این ایام
من دوست دارم شور و سرمستی جوانی را
شنبه۱۴۰۱/۱۱/۲۲
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 04 فروردین 1402 01:02
درود بر شما
حسن مصطفایی دهنوی 07 فروردین 1402 06:57
سلام و درود استاد
بسیار زیبا است
سربلند و پاینده باشید
سال نو مبارک