《مجنون》 غزل
گفتم ای مجنون چرا شیدا شدی؟
عاشق آن صورت لیلا شدی
لیلیِ صحرا که قرص ماه نیست
پیش مردم اینچنین رسوا شدی
نقش لیلی روی شن ها می کشی
اینچنین مجنون بی پروا شدی
ریگ صحرا گشته فرش خواب تو
بنده زیر گنبد مینا شدی
اُشتر دل گشته یک صحرا نورد
در به در آواره ی صحرا شدی
ماه شب آئینه ی لیلای توست
همنشین ظلمت شبها شدی
وقت بیداری قرارت بُرده است
همدمش در عالم رویا شدی
زین چه رو آتش به جانت می زنی؟
شمع سوزانِ در این دنیا شدی
گفت لیلی گرمیِ جان من است
چون نداری سرد و بی معنا شدی
عیب مجنون《مخلص صادق》نگیر
گر شوی عاشق تو مثل ما شدی
چهارشنبه۱۴۰۰/۲/۸
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نقد 1
حفیظ (بستا) پور حفیظ 12 آبان 1402 21:12
درودها جناب استاد صادقی بسیار زیبا و دلنشین سرودهاید