تماما ابر و باران فدای مویت فاطمه
خوشهی گندم ز جو فدای رویت فاطمه
دیدم ام در خواب خود روی پنهان تو را
من فدای روی پنهان و عزیزت فاطمه
در خلوتم گویی تنها تو سنگر بودهای
در خفای ذهن من تنها تو خورشید بودهای
پیش خود از او فقط یک روی پنهان دارم
گاه گاهی هم ز او یک قلب عاشق دارم
گفتمش چادر ندارم ، ببخشم مادرم
گفت او در گوش من، ز تو ایمان دارم ناز من
دستی بر مویم کشید ، دست در دستم گرفت
ارامگفت در قلب من به تو باور دارم ماه من
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 31 اردیبهشت 1402 10:34
درود و سلام موفق و مانا باشید