نگاهی به تو کردم،یک زندانی آزاد(آدم)
یک گنجه بی در،کهنه و تیره و تار(آدم)
زیبایی که ندارد،نه گل و نه چمن و درخت(آدم)
از این اتاق خالی و پوچ،به کجا باید رفت(کبوتر)
گرفتاری و در بند،بی هیچ نگهبانی(آدم)
شاید که روم زین جا، نمانم در امانی(کبوتر)
زیبا تر از طلا و نقره،در وجود من نهفته
دستان آلوده بسیار ، در کمین من نشسته
سبک بالم و در اوج،بر هر بامی که نشینم
دل را قراری نیست،از نگاه ها گریزانم
همه در تلاش برای من،مرا باد آورده میخواندنم
برای هیچ آب و گندم،نفروشم همان کهنه وطنم
با بال های پر مهرم ، پر کشد دلم بر یارم
هرجایی که باشد،نه گرسنه نه بی عشق می مانم
من نمک پروده معشوقم،آغوش او فقط جای من است
بهتر از آن کس نشناسم،نه ظالم است و نه صیاد است
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 07 تیر 1402 09:17
درود و سلام موفق و مانا باشید