چشم ما هر دم به نور روی او بیند به خواب دیده بینا کجا بیند چو ما بیدار نیست ایمل حکیمی
شاعر از شما تقاضای نقد دارد
لطیف و دلنشین
درود بر شما جناب حکیمی خوش آمدینبسیار زیبا و دل نشین سرودید
....یه قل دو قل.....کاش پیرمرد قبیلهسنگهای ریزش را می کاشتباران که که می امددرخت کوه سبز می شدوقتی میوه اش می چیدسنگ ریزه برداشت می کردسلامروز شما بخیرمهمان دفتر شعر شما بودمشیوا روان و با نشاط سروده ایدقلبا ارزوی توفیق روز افزون برایتان دارممانا باشید
هزینه کتاب + هزینه ارسال از طریق پست
نظر 3
امیر عاجلو 14 آبان 1402 11:38
لطیف و دلنشین
سروش اسکندری 15 آبان 1402 07:30
درود بر شما جناب حکیمی خوش آمدین
بسیار زیبا و دل نشین سرودید
سیاوش دریابار 15 آبان 1402 12:56
....یه قل دو قل.....
کاش پیرمرد قبیله
سنگهای ریزش را
می کاشت
باران که که می امد
درخت کوه سبز می شد
وقتی میوه اش می چید
سنگ ریزه
برداشت می کرد
سلام
روز شما بخیر
مهمان دفتر شعر شما بودم
شیوا روان و با نشاط سروده اید
قلبا ارزوی توفیق روز افزون برایتان دارم
مانا باشید