باران عشق زده و پر شده ظرف دلم
من قطره این عشق را به باران ندهم
سنگدل نشکن تنگ مرا با دل سنگت
من این تنگ را به هیچ دریا ندهم
عمری در پیله عشقت آسوده بودم
من پیله عشق تو را به شوق پرواز ندهم
عالمیست می و عشق و من و خال لبت
من این حال دیوانه را به هیچ عاقل ندهم
باز آمدی و خزان شده گلستان دلم
من این خزان را به هیج بهاری ندهم
آتشیست حال من و روی تو و شوق وصال
من این شوق را به هیچ عالمی ندهم
جاده یکطرفست،قصه عشق من و تو
من عشق تو را به هیچ دلبر ندهم
یادگاریست، زخم من و تیغ نگاهت
من این زخم را به هیچ مرهم ندهم
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 17 آذر 1402 10:17
درود بر شما
یاسر قادری 17 آذر 1402 10:28
درود بر شما جناب عاجلو