ببین حال زارم ، به یغما رسیدم
من آن کور شیدا،به معنا رسیدم
ترنم نگیرم ، من از قطره باران
من از قطره باران،به دریا رسیدم
تمامی ندارد ، مرا حال مستی
من از حال مستی،به بالا رسیدم
من آن مست مستم تو سرمست مستان
که از شور و مستی ، به والا رسیدم
نمانده صدایی،بجز درد و حسرت
که از آه و افسوس ، به اما رسیدم
به وقت تمنا، تو آن مرغ مغرور
تمام شد توانم ، به احیا رسیدم
ندارم متاعی،بجز جان دردکش
که از کار دنیا ، به اهدا رسیدم
ببار ابر گریان ، به یادت بهارم
من از باغ آباد،به صحرا رسیدم
من اینقدر شبیهم ، به تو ای نگارم
که در کوی و برزن،به حاشا رسیدم
بپرسند که عاشق،چه حکمی بباید؟
ندارد دل اراده ، به فتوا رسیدم
نوایی ندارم،من از هجر و دوری
ببین حال زارم، به اینجا رسیدم
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 13 دی 1402 12:25
محمود فتحی 16 دی 1402 19:05
سلام برشاعر گرامی