بسمه العزیز
بی اعتنایی
چه سازم عشق من حرف دل من را نمی فهمد
نه او هول و ولای دل سپردن را نمی فهمد
در این آشفتگی درمانده ام او هم در این اوضاع
به کار عشق خود جز ظلم کردن را نمی فهمد
نمی داند که بر جانم نشسته داغ عشق او
نه او چیزی ز درد داغ گشتن را نمی فهمد
دل من در ره عشقش ندارد هیچ پروایی
بدین راه خطیر آسیب دیدن را نمی فهمد
مرا بی اعتنایی های او کشته است و گویا او
ز رسم دلبری جز دل شکستن را نمی فهمد
چرا مهدی چنین است او ؟ که تو جویای پیوندی؛
ولی او جز جفا و دل گسستن را نمی فهمد
شبی دیگر به سر آمد به تنهایی و آن دلبر
عذاب طرفی از خواهش نبستن را نمی فهمد
#مهدی_رستگاری
شانزدهم مرداد سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
هشتم اوت سال ۲۰۲۱ میلادی
(سروده شب بداهه سرایی در گروه «هفت هنر شیدایی» در پیام رسان تلگرام)
دفتر شعر روزگاران
۱۶۱
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 17 تیر 1402 11:26
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
مهدی رستگاری 17 تیر 1402 21:15
درود و سپاس