بسمه اللطیف
حماسه عشق
خوش باد آن که یاد خوش جبهه ها کند
درد دلم به ذکر شهیدان دوا کند
با من سخن بگوید و این بغض بسته را
آزاد در هوای غمی آشنا کند
تصویری از شهادت و ایثار آورد
که دیدنش همان اثر کیمیا کند
یک بار در میانه صحبت کنار رفت
این پرده ها که تیره وش انظار ما کند
دیدم که باز محشر خط مقدم است
جنگ است و آنچه صحنه جنگ اقتضا کند
بی هیچ واهمه پسری سوی تانک ها
رفته است تا قیامت کبری به پا کند
مردی به پای خاسته است و مصمم است
مرز حماسه را به عمل جا به جا کند
رزمنده ای قدم نهد آن سو به روی مین
با شوق آن که جان خودش را فدا کند
باران موشک است و گلوله ولی کسی
در سجده رفته است که یک دم دعا کند
با دست و پای قطع شده روی خاکریز
افتاده است مردی و شکر خدا کند
می آورند پیکر خونین یک جوان
کآماده است دامن جان را رها کند
معراج بزم پاک شهیدان و سروری است
کز غیب می رسد که به وعدش وفا کند
بنگر به هر که خواهی و بشنو به گوش هوش
تا بی سخن حکایتی از کربلا کند
جمعیتی که مظهر ایمان و عشق بود
بی آن که هیچ فرد در آن ادعا کند
این جمع خون جگر همه جان داده اند تا
تقدیر کرنشی به دیار شما کند
مهدی مزار این شهدا غرق بوسه کن
این روحیه تو را به سعادت هما کند
این شعر غایت ادب و احترام را
بر حافظان کشور ایران ادا کند
#مهدی_رستگاری
هشتم مهر سال یکهزار و چهارصد و دو خورشیدی
سی ام سپتامبر ۲۰۲۳ میلادی
غزل سرایی گروه ادبی 《گلشن شعرا》
دفتر شعر روزگاران
۹۵۰
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 09 مهر 1402 22:04
درود بر شما