مغز من سینمای n بعدی
سینه ام کتاب تاریخ است
قلب من تیر میکشد بی شک
زخمی از هوای مریخ است
زخمی از نگاه آدم هاست
سیبل خوبیست بطن چپم
تیر بنداز و ببین که بعد از آن
می روم گوشه ای بکپم
می روم به کوه طور خودم
تا کسی نکشته موسی را
گوش کن برادر تنی ام
چاه هم نمی خرد ما را
چاه با تمام غربت خود
ترسش از بی کسی آدمهاست
کوه هر چه قد کشید می فهمد
بیشتر از دره ها تنهاست
بیشتر شبیه رویا بود
قرن تنهایی نفس گیرم
کاش قلبم جوانه ای میزد
من برای عاشقی پیرم
من شبیه مردی که ...
خسته از انتظار باران است
در دلم نشانه هایی از ...
گرد و خاک عجیب طوفان است
گرد و خاک میکنم اما باز
نیست پشت ابر من باران
از عطش نمی هراسم چون
دشت جان نمی دهد آسان
دشت از تمام دریاها ...
از ازل تا ابد طلب کار است
آسمان اگر نمی بارد
چشمک ستاره بسیار است
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 4
حمیدرضا عبدلی 20 اردیبهشت 1395 04:10
با سلام جناب صادقی بسیار عالی سروده اید موفق باشید
فاطمه اکرمی 20 اردیبهشت 1395 07:24
ترس من از داشتن ادمهاس
که چه ترسناک میشوند گاهی
سلام روزگارتان شاعرانه بادمهربان
زیبانگاریهایتان را خواهم اموخت با عشق
که چه زیباس نگاشتن حرف دل
میخوانم و افتخارم خواندن شعرهای پراز مهر شما گرامی استاد علم و ادب است
همیشگی چشمه ی شعرتان جوشان باد
سرافراز و برقرارباشید
علیرضا خسروی 21 اردیبهشت 1395 00:09
احسنت شاعر گرامی
مهدی صادقی مود 22 اردیبهشت 1395 21:05
درود برشما
خیلی هم قشنگ
برقرار باشید