تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
حمیدرضا عبدلی

بده یک بوسه شیرین ز آن لبهای زیبایت گدای عشق هستم من دعایت می‌کنم هرشب

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

شب یلدا شده و بی لب تو من چه کنم این همه هست انار و چو لب تو نشود

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

جزرنج وغم برای دل من چه داشتی ما را بپای عشق خیالی تو کاشتی

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

من آمده‌ام شیراز اما چه ِغریبانه حافظ‌من‌مجنونم دیوانه بیگانه

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

با دو چشمان درشت و این لبان قلوه‌ای حیف مجنونت دگر‌پیروزکارافتاده‌است

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

بید مجنون ‌گشته‌ام اینجا مزار لیلی است باوفایی را ببین من سایبانش می شوم

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

برو در چادرت لیلی که گرگ اینجا فراوانست در اینجا عشق بی معنی‌ست نداردهیچ معیاری

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

گفته بودم‌مهربانی کن‌نکردی عشق من بی تو این اشعار مجنون بوی ماتم می دهد

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

دیگر نگو که مرا دوست داریم تکراریست دروغ قشنگت عزیزدل

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

امشب نرو عزیز دلم پیش من بمان باید تو دردهای دلم را دوا کنی

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

بیا یکبار لیلی جان بخوان شعری ز اشعارم ببین که عشق مجنونت ندارد هیچ پایانی

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

من دلم بیتاب چشمان سیاهت گشته‌است خوب می دانم تو هم بیتاب اشعار منی

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

این خانه بی تو عجب سرد و خالی است دیگر تو نیستی که صدایت کنم گلم

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

من خسته و شکسته دلم نازنین من از جانب تو منتظر یک اشاره‌ام

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

گفتم که شعر عشق نگویم ولی نشد چون عکس تو مقابل چشمم نشسته است

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

دوستش دارم و با او دل من آرام است حیف وافسوس که‌بیرحم‌تراز‌چنگیز ‌است

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

مرا در دام خود انداختی با دانه چشمت تو صیاد م شدی اما چرا جانم نمی گیری

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

حکم تبعیدم به دستان تو امضا گشته است باز هم باید بگویم دوستت دارم گلم

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

حاصل شاعریم چیست فقط غصه و غم چه کنم عشق تو اینگونه مرا مجنون کرد

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

خون دلها خورده‌ام تا گشته‌ای‌مانند سرو حال حتی سایه‌ات‌را می کنی از من دریغ

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا