تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
nahid javani

چشم دارم برسحر غصه هایم یک به بک بیرون زسر توشه ای از عشق واز امید،،بر دوشم نهم جامه ای از گل بپوشانم به بر تا سرایم شعر تر نجوااآ...

ادامه شعر
رضا  کاظمی اردبیلی

تانریم ؛ سنه سوزوم وار.! ایللر دی کی ؛ بیر لیلی ده گوزوم وار.! آنجاق اوره ک اونسوز یانیر آهیمله هر گون آخشام.! جوت گوزلریم یاردان اوترو اولوب تار.! فیکریم اولوب فقط یار.! #رضا_کاظمی_اردبیلی __________...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

خنده ات را دوست دارم تو بخند و من برایت عشق بارم لانه کن در سینه تا مرغِ دلم آرام گیرد بی نهایت بوسه در منقار دارم ای گل ناز بهارم * لب گشا دیوانه ام کن شمع شو در خلوتی پروانه ام کن این دو روز لعنتی ر...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

تو یک رویای سنگینی شبیه لاله بس دلتنگ و غمگینی نگاهت زرد و لبهایت به رنگ شرم آلوده میان ضجّه های سرخ ، مشکینی دلی را خون نمی بینی؟ * تو ای تنهای پاییزی! در آغوش کدامین باغ و جالیزی؟ که دانم سخت می نال...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

گهی چون نورم و گه خاک گهی آرام هستم گاه وحشتناک خدایا این چه حالی هست در اوجِ پریشانی؟! تو شاید با منی امّا که من غمناک تو را می جویم از افلاک * چه خاکی بر سرم کردی، که آوردی مرا عاشقترم کردی ؟! ک...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

شاعرانِ اهلِ حال محترم دارید اندر قیل و قال هرکه را باشد طریقی، همچنانکه بیشتر می برد ما را به دنیای خیال شعر در سبک زلال . ...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

در سر انجامِ قیام حجّ را بگذاشت مردی ناتمام سنگ را برداشت امّـا بُرد سوی کـربـلا، زد به قلبِ نفسِ شیطانی مرام شد قیامش مستدام ...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

251- * تا سماواتی شوی باید از دل غرقِ آیاتی شوی شوقِ باران داشتن با چتر، شرط عشق نیست سعی کن بر رودها قاطی شوی بحرِ لذّاتی شوی! * 252- * حقّ بر تو عشق داد عشق را البتّه بر ذاتت نهاد پر گشودن یادگیر و...

ادامه شعر
محمد رضا درویش زاده

از شهر لبت تو رو نمایی کن بر قلب و دلم تو پاد شاهی کن گم گشته کوی تو شدم در پیری، بازای و کمی تو خودنمایی کن عشق در سر من تو آسمانی کن با دست و تنم تو آشنایی کن...

ادامه شعر
محمد رضا درویش زاده

دوباره حیران شده ام در چشم خدا یوسف کنعان شده ام هر دم که از شهرصدا حدیث عشقی برسد با شهد و شراب آن لبت ،مست وخرامان شده ام هر دم که در چهره و آواز دلم غم دیدی در حسرت چشمان سیاهت هراسان شده ام بی د...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

241- * آه ای فرزند عشق آشنا بر دلبر و دلبند ِ عشق! گوهر اشکم بگیر و آن دلِ شورم بده دوست دارم تا که اندر بند عشق نوشم از لبخند عشق * 242- * جانِ من کی می خری؟ مانده ام در دستِ سردِ مسگری « قدر زر زرگ...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

231- دل خوشزبان * دل، نگهبانِ سر است. سر که در بالای برجِ پیکر است، بایـد از رگبارِ حـرّافـانِ جـاهـل دور بـــاد گرچه دل،با خوشزبانی سَرور است گاه دشمن پرور است * 232- دل عاشق * نی...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

مرا به خانه بخوان! و بـا صدای خـود ترانـه بخوان دلم گـــرفتـه از ایـن روزگــــارِ تنـهـایــی چو دیدی اشک من روانه، بخوان! از این زمانه بخوان * اگــر ز دل نگری به سوگِ من نشسته د...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

* 221- تمسخر * دل، خر نمی شود بـر مثلِ تو نوکـر نمی شود تو عاطفه را هم به تمسخر گرفته ای! از تو به عشق سر نمی شود دلبر نمی شود * 222- قهر * غمناک می شوم کم کم ز خنده پاک می شوم قهرم ...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

* 211- ذکر * دل چو غرقِ سوز گشت قامتی در زیر آتش گشت هشت یعنی این ساعت میانِ ذکرهای بیشمار قطره ای که میکند از چشم نشت تا خدا خواهد گذشت * 212- عشق * عشق می دانید چیست؟ عشق از جنسِ هوا و...

ادامه شعر
حبیب اله  نبی اللهی

ناز کردی تا که برقع باز کردی با دو چشمانت تو بردی این دلم را فصل غم آغاز کردی ساز کردی

ادامه شعر
دادا بیلوردی

201- احمق * حقّ را گم می کند هر که سر، مستانه بر خُم می کند روزِ روشن در پیِ خورشید گشتن، احمقی ست احمق ، آندم که تکلّم می کند دل، چو کژدُم می کند * 202- اندیشه * تو علاج از ریشه کن ...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

* دریای طبعِ من زائید موجی ازسرِ میهن در قامتِ ایران ، زلالِ عشق جاری گشت، چشمِ ادب شد ناگهان روشن در دوّمِ بهمن * دادا بیلوردی ...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

* 191- محصول * بذری اگر کاشتی در پی اش امّیدِ درو داشتی «داشت»،چون بوده خیالات و فقط آرزو کار، همی سهل تر انگاشتی میوه نبرداشتی * 192- قدر زمان * عیبِ خود از خویش دان! رازِ گشایش قـ...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

* 181- آزادی خرمشهر * گر عشقِ خوزستان نبود اینک نشانی از قم و تهران نبود جایی که خالق واردِ میدان رزم و جنگ گشت، دلداده هایش خالی از ایمان نبود وابسته بر شیطان نبود * 182- ایمان * ایمان ک...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا