3 Stars
دادا بیلوردی

در عمق عشق

ارسال شده در تاریخ : 24 شهریور 1400 | شماره ثبت : H9418185

گهی چون نورم و گه خاک
گهی آرام هستم گاه وحشتناک
خدایا این چه حالی هست در اوجِ پریشانی؟!
تو شاید با منی امّا که من غمناک
تو را می جویم از افلاک
*
چه خاکی بر سرم کردی،
که آوردی مرا عاشقترم کردی ؟!
کمی نیروی شهوت ریختی مخفی به جام من
و دل، سرمست با نفسِ خرم کردی
به دنیا نوکرم کردی
*
کنون آواره می گردم
به دردی که تو دادی چاره می گردم
خودت گفتی که کامل آفریدی جانِ ما لیکن
نمی دانم چرا صدپاره می گردم
به سنگِ خاره می گردم
*
دگر از من چه می خواهی،
به جز آوارگی و حسرت و آهی؟!
تو از این زنده بودن های اجباری خبر داری؟!
تو از عشقِ دادا امروز آگاهی ؟!
چرا پس نیستش راهی؟!
*
مرا بر خویش برگردان
نمی خواهم که باشم آدم و انسان
اگر من هستم از انوارِ نامحدودِ تو ، اینک
در اوجِ لذّتِ عشقت مرا بستان
گذشتم از دل و از جان
*

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 69 نفر 186 بار خواندند
امیر عاجلو (25 /06/ 1400)   | علی مزینانی عسکری (25 /06/ 1400)   | علیرضا خوشرو (25 /06/ 1400)   | دادا بیلوردی (25 /06/ 1400)   | رضا کاظمی اردبیلی (26 /06/ 1400)   | حسن مصطفایی دهنوی (02 /07/ 1400)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :4


نظر 12

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا