- لیست اشعار
- قالب
- سپید
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
hamed jafari
در28 /02/ 1394 -
فواد شجا ع الدینی
در28 /02/ 1356 -
مهدی جدیدی
در28 /02/ 1363 -
هدی مهرپور
در28 /02/ 1376 -
حمید رضا اکبری
در28 /02/ 1399 -
farzaneh Key1far
در28 /02/ 1360
شب که می شود بی هوا سُر میخورم میان خاطرات... و چشمانت و تا مرز مویرگ های صبح بسان قاصدکی پریشان در باد می رقصم و گم میشوم در سیاهچال گونه های چون ماهت شب و روزم چه زیبا شده با تو !!!؛ ا...
ادامه شعربگو ببینم، کدام کودک بازیگوشی، در یک سپیده دم خمار، در چشم هایت یک شیشه دوات سیاه ریخته، و دست لرزان کدام اتفاقی، بر روی گل های پیراهن ات، یک شیشه عطر ریخته، که چشم هایت این همه سیاه، و تن ات چنین خوش...
ادامه شعرکسی بازیش نداد ؛ کودک یتیم را، آه ازبی مادری . ×××××××××× روز اول دبستان بود ؛ کودکان شادبودند ، کاش ...کودک می شدیم. ××××××××××× شادمانه زندگی کردیم ؛ بدون دغدغه ، عالم بچگی . ××××××××××× کودک درون آ...
ادامه شعرهر چه کردم تا رهانم،دیده را از موج چشمانت نشد. این چه طوفان بود،که ویران کرده مژگان مرا...... حسن_سهرابی
ادامه شعر"خسته ای" از اینهمه هیاهو از ساعات کاری طولانی از گرمای زیاد، در لباسهای جدید کاری...!!! "خسته ای" از این ویرووس منحوس از ناله های گاه و بیگاه بیماران... اما ؛! "لبخند" میزنی... انگار نه انگار ساعته...
ادامه شعربیا ای نسیم سرد پاییزی دامنم را پُر از احساس کن و درونم را آغشته کن به عطر لاله های واژگون و تکیه ام بده بر سنگ نگاره های کوه بیستون و چشمانم را سیراب کن از باغ شراب تا آرام بگیرد جانم در آرامستان عشق...
ادامه شعر..نبرد خدایان....... چقدر عجیب نبرد خدایان آدم به پیغمری رسد از بهشت بیرونش کنند با مرگ هابیل قتل نفس و.... شیطان بر زمین سرازیر می شود و نبرد زمینی تحریر می شود نوح بر کشتی سوار فرزندش اسیر می ...
ادامه شعرآفتاب طلوع صبح گیاهان پژمرده را جانی تازه داد شاخ و برگ درختان را نویدی شکوفه داد و میوه های نارس را از خوابی پریشان بیدار کرد و بر قامت درختان جنگل شکوهی تازه بخشید و اکنون تو به آفتاب شبیهی تو دمید...
ادامه شعر«اوجِ اشکِ موج» از خزر/شیرماهی ما+زن+در+آن تا خلیج گل+د+آن کشیده شدم به گردنت,آویز+آن آوای مواج آشفته گریز+آن حیران هنوز تاب می¬خورم بر گیسو+انت بالای چهار پاره¬ای از پاره پاره ی شعر که دیگر چهارپایه ...
ادامه شعرباران میبارد پاییز است دلتنگم باد آرام می وَزَد کاش او نامِ مرا صدا کند. #آگرین_یوسفی
ادامه شعر......مسافر کجایی..... آخرین بار که دیدمت دانه برفی بودی رها شده از ابر ای کاش به زمین نرسی که آب می شوی و در گل غوطه ور یا که دسته ای عزادار با چکمه های خشن تابوت بر دست به سوری گورستان پای بر صورتت...
ادامه شعرچشمانم در کوچه پس کوچه های دلتنگی به دنبال برق نگاهت می گردد تا روشن شود شبهای غمم با دانشی که ازقلب تو فرمان می گیرد #افسانه_ضیایی_جویباری...
ادامه شعر....خدا داند...... تو میدانی که یک شب یا سحرگاهان یا دم صبح و یا هر وقت خدا خواهد و یا اینکه ز شوق دوست ز پشت کوی عشاقان همان جایی که می مانی صدای راز من مانده یه بار دیگر سبز میگردی نشان رفتنم باشی ...
ادامه شعرگُلی کاشتم به نامِ تو نیامدی باغچه گریان شد. #آگرین_یوسفی
ادامه شعر....یک کام دیگر....... زیر تابوت من یک ا.... میخواهد و گروه سرودی که فقط لا ا... الا ا... را می دانند و من آن شبنم صبحم که با آغوش باز به استقبال خورشید می روم و چه بخواهم چه نخواهم در برابر نورش ...
ادامه شعر"نشانه ها" باز نشانه ها و پیوندهای بسته چنان که تو با من گره می زنی آفتاب را. ترا در من شاخه ای تنیده از شوق که به سطح روشن یقین می رساندم. شاعر: مرضیه رشیدپور(کیمیا) ...
ادامه شعر دلم شکست ازآن روزی که دستم نمی رسید تامیوه ای از آرزوهایم رابچینم به نگاهی کوتاه ممنوعم می کردند و پاهای احساسم را می بستند تا ازشاخه ای بالا نروم مبادا بچینم ارزویی که حتی همیشه حسرت م...
ادامه شعرای محبوبم جدا از تو نتوانم زیست خوب کلمات و احساسم را به زبان بیاور و مرا در رؤیاهایت ای ملکه ی زیبایی با دستان پُر مهرت و با قلب مهربانی ات عاشقانه با لبخندی سرشار از احساست مرا در ضمیر ناخود آگاهت ب...
ادامه شعرنیستی به وقتِ خیال غُنچه یِ لَبانَت را می بوسَم وَ رویاهایَم را دَستِ باد میسپارم. #آگرین_یوسفی
ادامه شعر