تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
توحید ایرانی نژاد

اهل سنگانم من ،حال شهرم خوش نیست بخدا گر نرسد آب بدو،میمیرد جان شهر من را،بدریدند بد رهگذران وچه میماند ازآن؟ گرد وخاکش که معلق به هواست.... ...

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

برایت‌هدیه‌ای‌دارم دلم‌رادرحریر‌آبی احساس‌می‌پیچم مرادرکلبه‌گرمت‌پذیرا‌باش شبی‌بامن‌مدارا‌کن برای‌آخرین‌دیدار بساط‌شام‌آخررا‌مهیاکن وصیت‌دارمت‌کوتاه که‌بالبهای‌زیبایت توزیر‌حکم‌اعدامم هزاران...

ادامه شعر
مصطفی سالاروند

میزند لبخند بر من ، چترِ خفته در نهان ، جانِ تازه در نگاهش می زند موجِ ملیح ، گویی از دردِ فراقِ یارِ خویش ، گشته مجنون و غمش لبخند است ، یا که از معشوقه اش دارد خبر ، کاین چنین بر ما نموده نیشِ...

ادامه شعر
فرزین خورشیدوند

مقصود نوازش نوازش میکند دریای طوفانی تن آلوده ساحل که از تکرار امواجی که بودن را به تثبیت تسلسل خسته بودش نوازش گونه اعجازی و جادوی نوازش گونه میکرد . . . طنین بوسه دریا در این معراج ع...

ادامه شعر
محمد شیرین زاده

اگر تو باز نگردی چه کسی گرمی خورشید را به خانه ی من می بخشد چه کسی با طراوت دستانش بر سکوت غم زده ام می بارد اگر تو بازنگردی کبوتران خیالم را چه کسی دانه خواهد داد چه کسی با تم...

ادامه شعر
احمد  رضایی پایدار

*کوزه گران* ما کوزه گرانی مستیم که در کوزه ی خویش حیرانیم ساخته دست دگریم چرا بی خبریم؟ ندا آید زحق ای بی خرد مست تورا نشاید دانست که چرا مست؟ همین دادن از بهر الهی تو را خواهیم ...

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

چرا‌شاعرشدم اینرا‌تو‌میدانی ازآن‌لحظه‌که با‌چشمان‌زیبایت مرا‌کردی‌اسیرخود ولی‌اکنون‌بده‌پاسخ تو‌ای‌بیرحم مرا‌حاصل‌چه‌گردیده ترا‌هر‌گز‌نمی‌بخشم مگر‌من‌بی‌وفا‌بودم پشیمانم‌پشیمانم تو‌قدر‌عشق‌...

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

مرا‌هرگز‌نکن‌بیدار ازاین‌خواب که‌دارم‌خواب‌می‌بینم بمن‌گفتی‌مرا‌تاسرزمین نورخواهی‌برد ومی‌بخشی‌به‌من دنیای‌خوب‌مهربانی‌را غمی‌هرگز‌نخواهم‌داشت آنجا‌رنج‌ومحنت‌نیست تمام‌دشتها‌دارند گل‌عشق‌ومح...

ادامه شعر
امیرحسین نوروزی

شبی با شعرهای من برادر گریه خواهد کرد و در رویای خود من را شبیه سایه خواهد دید برادر میتواند من... میتواند وارث غمهای من وارث درد پدر باشد !!! برادر شعر دلتنگیست که من امروز میگویم اگر چه د...

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

وقتی‌دلم‌شکست ازدست‌بی‌وفایی‌تو شاهد‌نداشتم بجزخدا ودلم‌که‌مرد .............................. از‌جنس‌آهن‌وسنگی باچشمهای‌آبی‌ورنگی دیگر‌چه‌سود باتو‌نشستن ............................. تاری...

ادامه شعر
احمد  رضایی پایدار

*شعر دوران آموزش سربازی (دژبان آجا)* آمده ام به سربازی تا که یاد گیرم اسرار جانبازی تا که مردی برای خویش شوم تا که شیری برای ایران شوم لیک مقدمه ای دارد هر کار مقدمه سربازی هست آموزشی به امر م...

ادامه شعر
حسن کریمی

«دیوانه» وَ او ،دیوانه شد ، سر حلقه دیوانگان ، ‌‌‌‌‌ دیوانه ،دیوانه. وَ او، بیگانه شد ، باعالمِ فرزانگان ، ...

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

صدای‌‌ناله‌فرهاد‌می‌آید زکوه‌بیستون‌اما چه‌بی‌رحم‌است شیرینش که‌دارد‌باده‌مینوشد کنار‌سفره‌پرویز زخون‌تازه‌فرهاد...

ادامه شعر
حسن کریمی

«دزدی نگاه» در نقطه ی تلاقی ، نگاهش با نگاهم ، میخکوب شدم .! می خواستم خدا را ، از چشمانش بدزدم که، نگاهش را ، از ...

ادامه شعر
مرتضی اربابی حکم آبادی

شهرۀ آفاق... آسمان هم دیگر ... به منِ مست ، نگاهی نکند هیچکس در سر و چشمان دلش چو «منم» هست ، نگاهی نکند همه گویند منم باعثِ مرگ ِ باران همه گویند منم عاشقِ مستی عریان به جزای هو...

ادامه شعر
محمدرضا جعفری

.................................................... شیرازم آمدم با حافظ دستِ بیعت بدهم آمدم تا بنویسم غزلی و طراوت و سعادت بینم که بناگاه غزلم شد شعری ، که به نُو معروف است ! حافظِ شیرازی ، ...

ادامه شعر
محمد شیرین زاده

یادش به خیر آن روزهای آشنایی شور و نشاط لحظه های بیقراری وعده دیدار با یار در کوچه های خیس و بارانی یادش به خیر آن دل سپردن ها با تو دویدن زیر باران ها یک لحظه سکوت ، بعد فر...

ادامه شعر
مرتضی اربابی حکم آبادی

آسمان هم دیگر ... به منِ مست ، نگاهی نکند هیچکس در تهِ افکار و دلش چو «منم» هست ، نگاهی نکند همه گویند به من باعثِ مرگ ِ باران همه گویند ... منم عاشقِ لُختی عریان ...

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

دیشب ‌آتش‌زدم به‌دفتر‌شعرم ای‌بی‌وفای‌من تواینجا‌چه‌می‌کنی دست‌مرا‌بگیر تاذره‌ذره‌جان ندهم‌از‌جداییت تا‌شعر‌وصل‌ترا بسرایم‌به‌وقت‌مرگ...

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

عاقبت‌ای‌بیرحم حکم‌اعدام‌دلم‌ رادادی مهر‌خونین‌لبت‌ رادیدم‌وه‌که این‌مرگ‌چقدر شیرین‌است دردم‌آخر‌مرگ من‌لبت‌بوسیدم ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا