تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
حسن کریمی

«قربانی» عیدِقربانست،رُخصت، تاکه قربانت شوم تا که قربانیِ چشمِ ، شوخِ شیطانت شوم همچو اسماعیل ، سر را مینهم در راه تو دوست دارم محرمِ ، اَسرارِ پنهانت شوم حسن کریمی...

ادامه شعر
حسن کریمی

فَتَبارک.!
ه‍یئتِ صورتِ تو ، هیئتِ یک باغِ گلِ صورتیه
لبِ خوشرنگِ تو، بر پهنه این باغ گلِ زینتیه
آنکه زد نقش تو را ، بر سر شوق آمد و، با خود میگفت
فتبارک، چه نمودیم ،چه معجون و ، ع...

ادامه شعر
حسن کریمی

« گلِ من » چه قَدَر ناز و ملوسی، گلِ من شهدی از جنسِ وِنوسی ، گلِ من دیده در کارِ تو باشد ، کافیست نه کناری و ، نه بوسی ، گلِ من حسن کریمی...

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

میخوام بمیرم ندارم بهونه سیر شدم دیگه از این زمونه بیا بکش منو تو راحتم کن سیرم دیگه ازتو واز زمونه

ادامه شعر
نیما راعی

پروانه عشقت را چرا از شمع پنهان میکنی ؟ آتش به جانش میزنی او را غزل خوان میکنی ! عاشق که شد شمعت ولی پیگیر ِِ عشقت نیستی شاید چراغی یافتی خود را تو پنهان میکنی ؟...

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

بجز تو هیچ غمخواری ندارم بیا بنشین فقط یکدم کنارم بیا بابا دلم تنگ است برگرد تویی تنها همه دار و ندارم

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

چرا بانو مرا دادی فریبم میان عاشقان حالا غریبم بپای عهد خود هستم عزیزم هنوزم عاشقی پاک و نجیبم

ادامه شعر
احمد خدادادی دهکردی

خوشست نیمه ی شب با تو گفتگو کردن جمال پاک تو در سجده جستجو کردن زدست معصیت روز مغفرت گفتن به آب دیده دل خویش شستشوکردن...

ادامه شعر
احمد خدادادی دهکردی

خوشست وقت سحر ازرخ تو گل چیدن گلاب روی تو با اشتیاق بوییدن زهر چه مانع وصلست دل رهانیدن جمال پاک تو را با نگاه دل دیذن...

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

تو امید دل بیمار منی تو همانی که پرستار منی من ندارم بخدا جز تو کسی پس چرا درپی آ زار منی

ادامه شعر
سیدمحمدجواد هاشمی

در چشمانت عشقی ست پراز............درد که صدایش! تکان می دهد دنیا را! مادر..............

ادامه شعر
رضا شیخ فلاح لنگرودی

منم آن دوره گرد شب گریزی که جز عشق خدا در سر ندارد پیاله پر کن از جامی که عشق است دلم جز عشق او باور ندارد #ر.ف.لنگرودی 03/05/95...

ادامه شعر
معصومه عرفانی

شبی داغ فراق و اشک و ماتم نشستم با تمام غصه و غم قفس با من دمادم زار میزد که چشمم ابری و هردم پر از نم مجنون صحرا دلم مجنون هر صحرا شد آخر غریب و بیکس و تنها شد آخر همان لیلای آواره چو مجنون ...

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

عزیزان من دلی دیوانه دارم همیشه حالتی مستانه دارم کسی عشق مرا باور ندارم درون خانه ام پروانه دارم،

ادامه شعر
حسن کریمی

« پند» اودفترِمرا ورق زد و، من منظرِ لبش رندانه جایِ پند،قندگرفتم ز مطلبش گشتم مرکبِ قلمش ، نقشِ مشقِ او خوابیدروی دفترو،بُگذَشتم از شبش حسن کریمی...

ادامه شعر
فرامرز فرخ

گناهش همه دید و رسوا نکرد ولی او مّصر گشت و پروا نکرد چو آرامش خود در آن جسته بود رسید آخر عمر و پیدا نکرد

ادامه شعر
حسن کریمی

«جان دادنِ شیرین» افسرده وغمگینم،چون خویشتنِ خود را ، دیریست نمی بینم این طفلِ شرورِ شهر ، سنگی زده بشکسته ، آئینه آئینم نه نرگس ِ بیماری ، نه تب به لبِ یاری ، انگار نه انگاری فرهادصفت خو...

ادامه شعر
حسن کریمی

‌‌‌‌‌‌ «جان وتن» گُل که ازخاکست،جاناازخودت بامن بگو باز هم بویِ تنت، جا مانده در گلشن بگو هرکجارفتم،توقبل ازمن همانجابوده ای تا به کی دنبال جان ، باید بگردد تن بگو حسن کریمی...

ادامه شعر
معصومه عرفانی

شعله افتاده به جانم قفسم سوخته است آی مردم بیایید نفسم سوخته است آشیانی که ندارم من دیوانه به دهر نای نی دارم و بانک جرسم سوخته است غم چشمان شورانگیر این دل وه چه زیباست جز غم ندارد ...

ادامه شعر
معصومه عرفانی

چو برگ زردی از شاخه جدا شد دل من از کمر آخر دوتا شد نشستم برمزارش دیده گریان همان به این دل بیدست و پاشد

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا