کار کرد وُ هر بار بهش اِهانت شد
اما واسه یه لقمه نون، برگشت
خودخوری کرد، غرورشو بلعید
تخته گاز رفت تا جنون، برگشت!

تویِ آینه رو خودش تُف کرد
بعد خندید، گفت: زندگی سخته
گفت: مطمئنم خدا چشاشو رو
ا...

یک نفرهی مرا تکان میداد

دست میزد به شانه های دلم

هیچکس نبود و دستم باز

ضربه میزد به شانه های خودم



این همه نشانه کافی بود

مطمئن شوم که دیوانه ام

تا بفهمم که من در...

از اولش هم
قواره تَنِ من نبود
زندگی را میگویم....
میخواهم دَرَش بیاورم
بیاندازمش رویِ چوب لباسی
نمیدانم من آنقدر کوچک بودم
یا او آنقدر بزرگ که باهم
جور نشدیم
شایدم برعکس....
هرچه هست بابِ میلِ من نیس...

گاهی وسعت تنهایی یک مرد
به قدری زیاد میشود که
خودش را در حاله خاکستری
دود سیگارش گم میکند
مرد است دیگر، گریه نمیکند که... آه میکشد
آه میکشد و قدم میزند و دود میکند
حرفهای نگفته اش را
درهوای مسموم رو...

(( چه بی اعتنا از کنارم گذشتی ))
نشستم کنار رهی که
تو بی اعتنا از کنارم گذشتی
تو رفتی و من ماندم و خاطراتت
همه باور قلب من را شکستی...
همه آینه ها را از آن شب شکستم
خودم را خودت را شکستم
تو رفتی و من ...