نگاهم به کهکشان،
با این دل شکسته ام،
ندیده است کسی،
پر و بال بسته ام،
نشان گیرد ز قلب،
پُر از مهرگم گشته ام
تو هم با زیرکی،
اسیر عشقم کرده ای
میان بخل و کینه ها
درون این سیاهه ها،
بدیدم ت...

من به دنبال توُ توبدنبال یاردگر،
قدر جان ندانی به هوای جاردگر،
التماس بکنم اشک ریزان
پرُ بالت بگیرم ،با افکاردگر

قبله گاهم توشدی، مست خراب
تشنه عشقِ توشدم ،همچو حباب
سربرسجده نها دم ،دلم بند نشد
...

ساده اندیش که باشی ،
چون اتوبوس ؛
پله ی مقصد همگان خواهی شد،
همه خوشحال که زتو بهره برند
تو هم دل نگران خواهی شد
این همه دغلان دور ورت،
شکوه دارن ز ملات آهک به سرت،
عرق پیشانی ات...

با نگاه مهر بخوان،
قصه تنهایی ،
چهره پرداز سحر،
گرم می دارد
به مهر رگ های خون سرد
امنیت باشد در دست تک نگاه
می شمارد روزهای بی مهر در پگاه،
خون سرد ت را گر هدیه می کنی ،
گرم...

تو هستی می بینی ،
چطور دلم پرپر می زند ،
شوق پرواز کوی تودارد،
تا یک لحظه توراببیند،
وباورت شد چقدردلتنگم ،
روزی چند بارپنجه های بغض گلویم را می فشارد
تامراخفه کند
اما با عشق دیدنت هرگز نگذاشتم
...