بار الها...
دراین شب های قدرصدات می کنم با حرف هایی که مادرم با نام توتعلیمم داد،که صبور باشم
وهرگز تورا از یاد نبرم ؛حال اشک می ریزم چه زود عمرم گذشت ،دوباره اشک توی چشمانم
جمع میشه وهیچ توشه ای ذخیره نکردم وقبرم بارهافریادمی زند با صدای بلند چراغت ر اپُراز
انرژی کن تا در تاریکی بسر نبری سم با خودت بیار تا از شر کرم ها آسوده باشی وآزاری
بهت نرسانند چرا که آنان که سم دربدن دارند همان هایی هستند که اعمال حسنه انجام دادند
وهمیشه با یاد تو سعی کردند بدون ریا کاری ،انفاق کنند ودرجمع آوری حسنات کوتاهی ننمایند
پس به همین شب ها ی قدر قسمت می دم پُرتوانم کن تا درراه تو انفاق کنم واعمال حسنه انجام
دهم وتا مرا نبخشیدی از دنیا مبر وممیران که جسم من تحمل سختی ها رانداره ./
17/02/99 منوچهر فتیان پور