حال و روز
پرنده ی کوچکِ بی قراری را دارم
که درتاریک و روشن غروبِ بیشه زار
به دنبال جفت گمشده اش می گردد.

جمشید اسماعیلی




...

توکه نباشی
حوالی چشمان ما
همچون جنگل "کلرد"
همیشه بارانیست
توکه نباشی
کسی ازنمایش پرشکوه شمعدانی ها
پشت پنجره ماسوله سخن نمی گوید
یا کسی
ازعشق بازی ماهی ها با مهتاب
درشب نشینی پاییز
برای ما قصه نم...

پریسکه 2

1—
ازآن روزی که تو
به ابتدای دریا بوسه زدی
طوفان هنوزحوالی خانه ی ما
پرسه می زند.

2—
یلدا تمام شد
لااقل بیا فالم را بگیر
تا خیالم را حت شود .

3—
آهای ماه !
امشب
کمی جاده ها را روشن تر ک...

وقتی دستانِ خسته ی آرزو
ازالتماس پنجره بالاترمی رود
پرده ی ضخیمِ شب
پیش پای روز زانو می زند
ازهیبت سپیده دم
شب رقیق و رقیق ترمی شود
وصبح با صراحت تمام
درامتداد افق
با تیغ تیزآفتاب
برگردنِ پرغرور ...

حس و حال عجیبی دارد
غروبِ ساحلِ "سی سنگان"
پیچ و تابِ
جنگل و جاده و ساحل
یک تصویر سبزآبی زیبا
از آمیختگی جنگل و دریا
باید عاشق باشی
تا موسیقی ملایم جنگل را
آمیخته درریتم تنِد
موجهای کنارساحل
درک ...