پریسکه 2
1—
ازآن روزی که تو
به ابتدای دریا بوسه زدی
طوفان هنوزحوالی خانه ی ما
پرسه می زند.
2—
یلدا تمام شد
لااقل بیا فالم را بگیر
تا خیالم را حت شود .
3—
آهای ماه !
امشب
کمی جاده ها را روشن تر کن
شاید بره کوچک من
درهمین حوالی گرگ ومیش
راهش را گم کرده باشد.
4—
درآغوش توبودن
هیچ فصلی سرد نیست
5—
دوباره برگشتی
پس کی تمام می شود این جنگ ؟
6—
بی قرارم
نه خواب دارم
نه اشتها
کی برمی گردی؟
7—
گفته بودم
لای این کتاب را بازنکن
پیرت می کند
گوش نکردی !
جمشید اسماعیلی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 09 آبان 1399 13:50
لطیف و دلنشین