(( کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش ))
از دوست ندا رسید خیام خموش
اینجا که کسی محرم اسرار نشد
بنشین و به حکم شرع ما باده بنوش
...
بدون مقصدی عمری دویدن های تکراری
عذابم میدهد دل با تپیدن های تکراری
نفسهای پر از حسرت و یک نخ بهمن کوچک
بریدم ازتمام این کشیدن های تکراری
زمان انقضای عشق ما هم می رسد وقتی
حراجم می کنی با دل خر...
شبیه مادری که دیده داغ نوجوانش را
وطن هر دم عزادار و گرفته درد جانش را
چرا چوب حراجی خورده در بازار غفلت ها
خریده اجنوی با ده دلاری دخترانش را
پلنگ آرام گربه شد بگو آقای فردوسی
که امشب آرشی آماده گ...
شعرهای سپید می بافد
شاعری که اسیر مو شده است
وزن شعرش به چشم هایت باخت
غزلش بغض در گلو شده است
و خدایی که حاکم بازی است
حکم کرده که عاشقت باشد
آس ها را به دست تو داده
سهم او هم دولو ، سه لو شده ا...
عشق آمده در وصف تو تنبور زده
قانون شکنی کرده و ماهور زده
رفتی نت زندگی بهم ریخته است
در گوشه ی اصفهان دلم شور زده...
تبلیغات
