در صدایم نغمه ای سودا پر از شعر شب است
تا که من لب تر کنم تا صبح غرق در تب است
هر چه که پاشویه کردم این منِ دیوانه را
این دو تا چشم تو چشمان تشنج آوری است

هر چه گفتم قلبم از دیدار تو آبستن است
عشق ...

اگر کاری نکنیم
امسال هم عیدمان
کال است
عیدی که برای گرفتن عیدی هم
مشتش باز نمی شود
این مکدر شدن های بیات
دیگران را مسموم می کند
باید کاری کرد
که طَراوت نه فقط با حرف
نه فقط با زور
بلکه با تأمل
برو...

دنیای من بدون تو تاریکه

پنجره یی به روی فردا وا نیست

هر جا می رم هوای تو نزدیکه

انگیزه ی ادامه تو دنیا نیست



راهی شدی به سمت یه راه نو

دستتو از رو شونه هام برداشتی...

چه رویاهایی داشتیم هردوی ما

چه رویاهای رنگی واسه فردا

دوباره یاد تو پیشم نشسته

چقد جات خالیه کنار دریا



ببین تنهامو هیچکس پیش من نیست

هنوزم جای تو خالی می مونه

جای خ...

توو عمق وجودم نشستی

همش توی فکر وخیالم

صدات میپیچه توی گوشم

شکنجم میده حسّ و حالم



گذاشتی منو توی مرداب

درست وقتی تغییر کردم

میدونستی پابندت هستم

توو زنجی...