3 Stars

شعر شب

ارسال شده در تاریخ : 15 فروردین 1401 | شماره ثبت : H9420406



در صدایم نغمه ای سودا پر از شعر شب است
تا که من لب تر کنم تا صبح غرق در تب است
هر چه که پاشویه کردم این منِ دیوانه را
این دو تا چشم تو چشمان تشنج آوری است

هر چه گفتم قلبم از دیدار تو آبستن است
عشق تو مانند نبضم در دل و جان و تن است
تو ندیدی که چه کرده چشم افیونت مرا
شعر من دیگر نمیخوابد که این دردسری است

از زمانی که تو را دیدم شروع شد ماجرا
عشق تو از پا در آورد قلب مجنون مرا
هر کسی من را که دیده گفته این حالش بد است
میرسد به گوش من این مرد ؛ مردِ دیگری است

تو چه کردی با دل و جانم که من آشفته ام
از تو من به هر کسی در هر مکانی گفته ام
گفته ام این لیلی زیبا مُراد من بُود
گرچه میدانم که این انسانِ از من بهتری است

زندگی من پر از بیهودگی بود و سراب
کاغذی خط خورده و ناخوانده بود در زیر آب
آمدی از نو نوشتی صفحه ی عشق مرا
گرچه که بی نام تو صفحه ی بی بارو بری است

شاعر نمی خواهد که این شعر را نقد کنید.

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 55 نفر 134 بار خواندند
امیر عاجلو (17 /01/ 1401)   | مروت خیری (17 /01/ 1401)   | فائزه اکرمی (13 /02/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (17 /01/ 1401)  
تعداد آرا :1


نظر 2

  • امیر عاجلو   17 فروردین 1401 13:51

    سلام ودرود rose  rose  rose

  • مروت خیری   17 فروردین 1401 22:14

    آمدی از نو نوشتی.... فراوان درود بانو زنده باشید

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا