دیریست پایانی بر این یلدا نمی آید
شب مانده وغم مانده وفردا نمی آید

سرمای جانسوزیست در فصل نگاه تو
از سمت دستان تو هم گرما نمی آید

دنیا به سمت قهقرایی پوچ در پیش است
در فتنه ها ماندیم وآن فتوا نمی آی...

مثلِ آن رنگین کمانِ بعدِ بارش، محشری
بر نگینِ آسمانم، همچنان انگشتری

مثلِ همزادی که با من پابه‌پا همراه شد
در تمام لحظه‌های عمر من را یاوری

هر زمانی در غم وبحران وماتم بوده ام
درکنارم دیدمت، نه یک ن...

منم و کوچه‌ باغِ بی عابر
از هجومِ نبودنت لبریز
مثلِ سرسبزیِ بهارم که...
زد شبانه به هستیش پائیز

در دلم شورِ انقلابی تو...
مخملی، سبز،گاه سرخ وسفید
وهمین یک گناه کافی بود...
شَوَمَ از کشورِ دلت تبع...

رفتی تا فصل تو بهاری شه
غصه از قلب تو فراری شه

پی آواز جغد می رفتی
تا برات نغمه قناری شه

تو دلا بذر خار می کاری
تا برات سایه چناری شه

با تبر جون جنگل افتادی
تا برات گرمی بخاری شه

بی قراری تو هدیه ...

شب سرد و سیاه هم طی شد
نوبت روشنی نوروزه
بی‌خیال گذشته هامون باش
اون چیزی که مهمه امروزه

بعدِ یک قرن غصه واندوه
حالِ این روزگار خوش می‌شه
سهم دل‌ها نسیم خوشبختی
بهترین ماه و سال در پیشه

...