این روزها که هستم مفتون دود سیگار
چون‌ پیچکی خزان بر توتون دود سیگار
اینجا به کنج خانه، در خلوتی خمودن
من باشم و نگاهی، مهمون دود سیگار
آرامشی ندارم، در دل ، ولی دمادم
محوم چو داستانی، در خون دود ...

آینه از دست تنم خسته‌ شد
از وجنات و بدنم خسته شد
آینه در هاله‌ی ناباوری
زینهمه آراستنم خسته شد
خاطره های گذران قدیم
رفته‌ و از یافتنم خسته شد
واژه‌ ی قلبی که کمی پاک بود
از اثرات لجنم خسته شد
مانده ...

ای فریبا کار خوبی میکنی اخمو شدی
هی هی از من قهر کرده بد دل و قهرو شدی
شانه شانه تا تو را دیدم کنار دیگری
گوشه گوشه میجوم ناخن که مال او شدی
فکر اینکه بعد من بهتر شود حال دلت
خوب خوبم می کند در سینه ا...

در باد بر افشان تن گیسوی پریشان
تا مرده شود خنده‌ ی جادوی پریشان
فرمانده تو باشی که وزد جانب مشرق
بر قلب و دلم یکسره آن بوی پریشان
تاثیر تو از لطف و ادب سلطه پذیرد
تا رام شود چهره ی یابوی پریشان
غ...

ساقی اگر تو باشی جام شکسته بهتر
آغاز سرنگونی با دست بسته بهتر
در تنگنای خواندن ای بسمل مردد
با حنجر بریده در خون نشسته بهتر
حرفی نمی تراود از خواهش دل تو
بریده شد زبانم این قفل بسته بهتر
بندی به پ...