امشب به پایت ای مه ام،سر دهم جان و تنم
باز عاشقانه میرقصم،گرچه غرق خون پیکرم
قربانی ام در عشق تو،بر من گذر کن ای صنم
محو تماشایت شوم با چشم دل نه چشم سرم

هر کسی از عشق با خود یادگاری میبرد
من بینوا ...

عمری در بندتم و کاش یکبار تو اسیرم باشی
سپید گشت موی سرم و اینبار تو پیرم باشی

در قامت ما سوخته دلان هست مرامی
تا قیامت سرباز توام و تو امیرم باشی

نهراسم از ظلمت شب، تا تو در قلب منی
خواب زلیخا دید...

بوییدن تو مرا آرزوست،ای گل ارغوانی من
در آغوشم بگیر،تا برنگردد حس یتیمانی من

جای حرفهایی که نشد به تو گویم،گریستم
افسوس نشد،بی حاصل است پشیمانی من

در رویاهایم با من ساعتی قدم بزن
بلکه در رویا آرام...

تو آن گل نیلوفری، روییده در مرداب من
دارد نشانه از تو ماه، فخر شب مهتاب من

مومنم کردی به عشق،در آتش انداختی مرا
تو آن دلیل بندگی و سجد در محراب من

با کمان ابرویت صیدم،اسیرم در یک نگاه
در کمندم و خو...

سر سپرده ی مهر توام،خانه به دوش و نگران
بی قرار سلسله موی توام، آتشفشان در فوران

سرآپا خواهشم و میلم همه خواستن تو
قلبم تو را میخواند، بشنو، در هر ضربان

طلبی ز دنیا نیست، جز دیدن خنده ی تو
تو بخند...