بید مجنون
درخت ستم!بید مجنون چه لرزان شده؟
شب و آهوان مسند گفت جمعان شده؟
لطیفی نبستی ز یک تند بادی وزان؟
مگر از درختی شب عشق ارزان شده؟
سیده مریم جعفری...
مولوی
مولوی سر سخن گوید ز درس مثنوی
مثنوی گوی و گوهر دارد ز نور معنوی
خرقه را شوید،طریق نفس می پوید ز جان
از کتابی حظ دل بربود تا یک مینوی
سیده مریم جعفری
نگاشته ی هشتم مهرماه 1395...
مقدس ترین واژه در حمله اش نور شد
حریم وطن ،جمله خاکی که محشور شد
اگر مانده بودند در سطر جان چون سراب
دلیلش من و ما،نه آن دل که مجبور شد
به هر صحن و منظر که آید روایت زفتح
نویس از قلوب...
ابریشمِ نازک تنان یک پیله دارد
دیواره ی ابریشمی صد میله دارد
تا می تند بیدار می بیند شب و روز
فریاد عالم ،مستی بی شیله دارد
سیده مریم جعفری
نگاشته ی سوم مهرماه 1395...
تو بگو جام سخن دُر و گهر می بارد
من بگویم که ز این دُر چه هنر می بارد
فصل فصل همه برگم شده بی برگی و بار
گفته ی خود ز هنر جای دگر می بارد
از که دارم سخن عشق ز پاکیزه سرشت
از همو چون...
تبلیغات
