فردای نبودنت در افکارم کیف و کوله پشتی احساسم را برداشتم وبه جاده های دلتنگی زدم̒
اول از آن احساس باتو بودن را برداشتم و مانند کفشی به پایم کردم وتا می توانستم از تو واین حس تنهایی باتو دور شدم.
بعد...

هر انسان مانند یک چراغ راهنماست که اگر یک لامپ او روشن باشد چیزی نمی داند’ فقط با حرف زدن دیگران روشن و خاموش می شود .اگر دو لامپ او روشن باشد برای یافتن بهتر جستجو میکند ’به راهنمایی دیگران گوش فرا ...

خوشحالی من برای توست تا زمانی که تو در همانجا باشی
همان جای همیشگی بخشی از خاطراتم وطعم شیرین افکارم باشی
در هنگام تعمق به درونم لبخند یک آنم در لحظه ام باشی
شروع شدن افکارم طعم لبخند ناپیدا گم کرد...

عید پارسال خاک قلبمون شکوفاشد
ولی امسال ازش غنچه و باغ در اومد
عید امسال نزدیک شد قدم قدم
همه شادیها از باغ صف کشیدن از در قلبمون تو اومدن
فکر پائیز و زردی برگ ریزان افکار گذشت و رفت
فصل آب بازی ...

در هیاهوی گذر زمان با کیفی بزرگتر از خاطراتم می گذرم.
در شلوغی افکارم برای گم نگشتن افکارم آنها را درون کیف دومی
می گذارم.
کیف سیاه در بسته اولی پرگشته از خاطرات و حرفهای ارزان دیگری را درون کیف ب...