در هیاهوی گذر زمان با کیفی بزرگتر از خاطراتم می گذرم.
در شلوغی افکارم برای گم نگشتن افکارم آنها را درون کیف دومی
می گذارم.
کیف سیاه در بسته اولی پرگشته از خاطرات و حرفهای ارزان دیگری را درون کیف بزرگتری از خویشتن و کیف زندگیم می گذارم.
کیف دوم بزرگتر است جادارتر خوش رنگ تر به قلب و روح من نزدیکتر و کمک می کند تا می توانم کیف اول را باز نکنم.
وشلوغی افکارم به بیرون نریزد٬ کیف اولی را سیاه بار دیگران برایم ساختند من حتی ذره ای از آن را نخواستم ولی بی اجازه به دوشم انداختند.
کیفیست پرشده از بایدها٬چراها٬چگونه ها و نمی توانی های دیگران با دلیل و برهانهای خود ساخته شان برای عفو ومرحمت به خودشان در مقابل منطقی بزرگتر منطق انسانیت.
فرهاد گنجیه
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5