گـفتـه بودی این جدایی بـگـذر آیـد نـگـار
میرسد هـرشـب ولـی درخـواب و در رویـا چـرا ؟
من مُـهر داغــــت را بـه روی دل زدم اما
این روزهـا باب اسـت داغِ روی پیشانی چرا؟
"وه که با این عمــرهای کوتـ...

عاقبـت از عشق تو مجنون صحرا میشوم
یک نظـــر بر من نما ای شهد زنبور عسل

وقت است که باز آیی، ای مونـس تنهایــی
عاشـــق شده ام بر تو ای مظهـر زیبـــایی
من ســـوی تو محتاجـم بـاور بکن ای دلبر
در بی سر و سامانی ، مـــن دردم و درمانی
حال من دور از تو آشفتگـی محـــض ا...

حرف رفتن میزنی دریای چشمم را ببین
من هوایم بی تو طوفانیست حرفش را نزن
" گفته بودی چشم بردارم من از چشمان تو ، چشم هایم بی تو بارانیست حرفش را نزن "
گفته بودی می روی از شهر قلبم بی خبر
حال قلبم...

رسوا شدگانیم و در این شهر چو ما نیست
از دست قلم ، از سر ما عشق جدا نیست