خمیده قامت پدر زِ دردهای زندگی
چه سرو ها شکست ازین نبردهای زندگی
پدر مگو که گوئیا همیشه کوه درد بود
چه پینه ها که قصه اش نوای راز مرد بود
بگو چگونه میشود پسر بسی پدر شود
دوباره قد اَلم کند م...

مدرسه ها با شاد مجازی شدن
بچه ها درس نخونده قاضی شدن
محصل های مدرسه یک به یک ...
عاشقِ الکل های رازی شدن
از پسرایِ کوچمون بشنوید
ساقیِ مهشید جون و نازی شدن
برای حفظِ خط های فاصله
همه دخیل به چس...

خیال کرده ای از زندگی هراسانم
قسم به حضرت آدم هنوز،انسانم

مریدِ قصه یِ عشق از تبارِ بارانی!
مرادِ حاجتِ خویش از دیار ساسانم

نگفته رفتیُ با ما بگو چه ها کردی
که در نبودِ تو بی اختیارو سامانم

و...

دنیا توانِ خون و زمان را شکسته است
دندانِ بی کفایتِ خان را شکسته است

داغی بجز سیاهیِ دوران نمانده است
در شهرِ ما حکایت ایمان نمانده است

ما جاهلانِ بی سخنُ و بی اراده ایم
در اوجِ عشق،فکرِ شروعی ...

یادِ آن اَیامِ شادو مهربانی ها بخیر
قصه ی مادر بزرگ و میهمانی ها بخیر

بویِ عطرِ دیزیِ مادر به وقت گشنگی
دوغ و ترشی نانِ سنگک وقت شادی ها بخیر

صاف و ساده مینوشتیم از الف تا انتها
بویِ خاک و ...