والی مؤلا دلت را باز کن
نصف شب همراه دل پرواز کن
بین مناجات الی الحقِّ علی
مالک الملک حکایات ولی
نایب تکمیل عدل احمدی
خازن علم نبی دینی نُبی
ما رَمیت اذ رَمیت آفتاب
ذوالفقاری لا فتی را بازتاب
یا علی اسباب دل هموار کن
بامدادان چون فلق اسرار کن
سینه سوزم بسوزان بامداد
آفتاب سینه را کن راه داد
یاد نخلی چاه شد آرام بخش
نصف شب بر والی دل جام بخش
با کمیل ام آشنا ساز ای علی
مهر خود بر سینه من کن جلی
مهربانا مهرت آیین دل است
چشمه انوار حقِّ منزل است
کوه صبرم ده که تلِّ سینه ام
نوح طوفان دارد از دست دلم
دست دل انوار رحمت می برد
از ولی اسرار جنّت می خرد
غنچه ای بشکفته ام شد نا پدید
غرق خون گشت آفتاب دل بدید
رخ نما ماهم به سرخی سر کشید
رنگ رخسارم به زردی شد پدید
یا علی محراب خونین می کند
فُزت تو از دل صد آمین می کند
چشم مستت سینه دل می خرد
شب نشینت را به منزل می برد
شب مناجات تو گویم یا علی
الحق انصاف تو جویم یا علی
والی دل چون به صحرا راه یافت
وادی دل دید جانب دل شتافت
شد مناجات یقین در حکم باب
راه دل سیری به آن سمتی خطاب
خواند مؤلای زمین را آن زمان
داد اسراری ربوبی شد عیان
سینه دیگر طاقت ماندن نداد
جان بابا درد سر درمان بداد
سینه یعنی ساحت قُدس علی
مأمن گنجینه ای سِرّیِ جلی
آفتاب روح بخشی سرمدی
روشنی بخش رموزی احمدی
آن که لولاک از نظر افزون شدی
همره نور نبی معجون شدی
یا علی تفسیر دل را صاف کن
همره حق نور دل اوصاف کن
سینه سینای سیمین سای دل
کن محل سجده ، ای بینای دل
اشک شب از گونه ام بی تاب شد
پرده پوشیدش سه شب بی خواب شد
محرم اسرار دل شد با علی
نصف شب محراب نوری با ولی
نور النوری انا النور از حجاب
راز دل سیراب چون مهری بتاب
پرتو از نورش دل شب را شکافت
فزت اویی تا سماوی راه یافت
لرزه شد اسرار دل را برگشاد
هر یکی عرشی به صف کردند داد
کعبه ای محفل عزادار تو شد
مسجدی کوفه نگهدارت نشد
لا فتی الّا علی شمشیر داد
از عدالت بود رفتی بامداد
نانخورت گشتند سرگردان داد
چشمه خون ریختند از چشم راد
یا علی ای مظهر خیر البشر
با ندایت جمله دل را کن خبر
نصف شب دل باز کن دور از لعب
ترک دل کن رسته شو از هر تعب
گفت پیغمبر شب ضربت علی
اهل را نفرین بکن آسوده زی
گفت یارا امّتت حکمی چو رد
حق را نا حق به حق شمشیر زد
دست بر آفاق حُزنی سینه را
با خدایی در میان شد برملا
بار الها ده به من یاران نیک
بد ترین کس را به امّت ده ملیک
ولی اله بایبوردی
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 18
مرضیه نورالوندی 26 اردیبهشت 1399 13:31
درودتان باد
ولی اله بایبوردی 26 اردیبهشت 1399 18:25
سلام
سپاس از همراهی تان
مسعود مدهوش 26 اردیبهشت 1399 13:32
درود بر استاد ارجمند
زیبا همچون همیشه
ولی اله بایبوردی 26 اردیبهشت 1399 18:25
سلام
ممنون
علی معصومی 26 اردیبهشت 1399 13:59
درود و ارادت
◇◇◇
جناب بایبوردی نازنین
جانانه قلم زده اید و آفرین
☆☆☆☆
برترین کس را به امت کن ملیک
ولی اله بایبوردی 26 اردیبهشت 1399 18:24
سلام
استاد معصومی عزیز
سپاس از همراهی تان...
با این شرح ما وقع...
مربوط به : بیانات در خطبههای نمازجمعه
تاریخ : 1377/10/18
نوع(ها) : نهجالبلاغه
کلیدواژه(ها) : حضرت علی (علیهالسلام)
عنوان فیش :[با کلیک روی عنوان زیر، عنوان جدیدی پیشنهاد دهید]
استجابت نفرین امیرالمومنین(علیه السلام) بر امت پیامبر(صلی الله علیه و آله)
بعد از خود
متن فیش :
امروز به مناسبت اینکه ایام ضربت خوردن و شهادت آن بزرگوار است،
من حدیثی را یادداشت کردهام که نقل میکنم:
روز بعد از شهادتِ امیرالمؤمنین، یا روز بعد از ضربت خوردن آن حضرت،
از قول امام حسن نقل شده است که فرمود من چند روز قبل
به مناسبت سالروز حادثهی بدر با پدرم صحبت میکردم
و امیرالمؤمنین به من فرمود: «ملکتنی عینی»؛ من صبح بعد از عبادت،
لحظهای چشمم گرم شد و خوابم برد. «فسنح لی رسولاللَّه»؛
پیامبر در مقابل من مجسّم شد؛ یعنی به خواب من آمد. «
فقلت یا رسولاللَّه ماذا لقیت من امتک من الأود و اللدد»؛
یعنی یا رسولاللَّه! از امّت تو، من چه کشیدم؛ از اعوجاجها و از دشمنیهایشان.
پیامبر در جواب من فرمود - حالا به تعبیر ما - علی جان! نفرینشان کن؛ «
فقال لی ادع علیهم». نفرین امیرالمؤمنین این است: «
فقلت ابدلنی اللَّه بهم خیراً منهم»(1)؛ یعنی گفتم پروردگارا!
برای من کسانی را برسان که بهتر از اینها باشند
و برای اینها کسی را برسان که بدتر از من باشد!
به فاصلهی یک روز، این دعایی که امیرالمؤمنین در خواب
از خدای متعال درخواست کرده بود، مستجاب شد
و در صبح نوزدهم، فرق مبارک آن بزرگوار ضربت خورد
و دنیای اسلام به عزای بزرگمرد خود نشست و فریاد «
تهدّمت واللَّه ارکان الهدی» - یعنی پایهها و بنیانهای هدایت ویران شد -
دنیا را گرفت و علی از دست مردم رفت و بعد از امیرالمؤمنین
دنیای اسلام آن را کشید که تاریخ میداند. همین کوفه چه سختیهایی کشید!
بر همین کوفه بود که حجّاج مسلّط شد. بر همین کوفه بود
که یوسفبنعمر ثقفی مسلّط شد. بر همین کوفه بود که به جای امیرالمؤمنین،
حکّام اموی یکی پس از دیگری میآمدند و مسلّط میشدند. آن مردم بودند
که این فشارها را بر سر این کوفه آوردند. لاحول و لاقوّة الّا باللَّه العلّی العظیم.
1) نهجالبلاغه خطبه شماره 70
و گفتار آن حضرت است سحرگاه روزى که ضربت به فرق مبارکش رسید
مَلَکَتْنِی عَیْنِی وَ أَنَا جَالِسٌ فَسَنَحَ لِی رَسُولُ اللَّهِ ( صلى الله علیه وآله )
فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا ذَا لَقِیتُ مِنْ أُمَّتِکَ مِنَ الْأَوَدِ وَ اللَّدَدِ فَقَالَ ادْعُ عَلَیْهِمْ فَقُلْتُ
أَبْدَلَنِی اللَّهُ بِهِمْ خَیْراً مِنْهُمْ وَ أَبْدَلَهُمْ بِی شَرّاً لَهُمْ مِنِّی .
نشسته بودم که خواب مرا گرفت، و رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بر من آشکار شد،
گفتم: اى پیامبر خدا، چه کجىها و دشمنىها از امت تو دیدم فرمود:
به آنان نفرین کن. گفتم: خداوند بهتر از آنان را به من عنایت کند،
و به جاى من شرى را بر آنان گمارد.
منظور از «اود» کجى و «لدد» دشمنى است، و این از فصیحترین سخنان است
علی معصومی 27 اردیبهشت 1399 00:16
درود مجدد
جناب بایبوردی نازنین
◇◇◇◇
کافی و مستدل نوشته اید این مطالب ارزنده را
و تاریخی که عبرتی است برای آدمیان
و علی تنها بود زیرا افراد زمانه او را درک نکردند
¤¤¤●¤¤¤
خدا یار تان باد.......
ولی اله بایبوردی 27 اردیبهشت 1399 22:33
سلام مجدد
سپاس از مهر حضورتان
خسرو فیضی 26 اردیبهشت 1399 14:15
. درودها نثارتان باد
. استاد راستین و عالی مقام . چه زیبا دهان دوختی
. و با سروده ای شاهکار گونه که سخن از ایمان استوارتان می گوید
. بمن آموختی که حد و اندازه تو این است و نه بیشتر !!!!
.
ولی اله بایبوردی 26 اردیبهشت 1399 18:41
سلام
استاد فیضی ارجمند
شاگرد نوازی می فرمایند ....
ممنون از دیدگاه ارزنده تان...
در پناه خدای علی مستدام و پایدار بمانید ....
در پناه حق
تقدیمی :
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
چه گویمت ز دردِ دل نه کاهشی به گفتمان >>>>>>))))))))))))
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
نظر به آرشی کنم کمان به ید بهین ببین
چو رستمی که زال زر ،عنایتی ببین بهین
به افتخار گویمت نشانی از نشانه را
ز بَدو خلقتی بِدان ؛ بَدان نشسته در کمین
چه انتظارها کشم ؛ دلاورانِ مرزها
چو آرشی نظر کند چو رستمی شود همین
چه مرزبان ؟چو رستمی ز مرزها کند دفاع
چه فردهای آرشی ، کمان به تیرِ آتشین
نظر دوباره می کنم به ماجرای زندگی
به هر کجای سرزمین فلسطینی چرا غمین
نظر کنم یمن ، نظر به سوریه ، به هر کجا
قیاس تا به این حدی اسیر وحش این زمین
چه گویمت ز دردِ دل نه کاهشی به گفتمان
خموش باش ؛ والیا ، به عدل کوش با امین
ولی اله بایبوردی
09 / 04 / 1398
محمد رضا درویش زاده 26 اردیبهشت 1399 19:47
بسیار عالی مانا باشید استاد
ولی اله بایبوردی 26 اردیبهشت 1399 20:05
سلام
سپاس از مهر حضورتان
معین حجت 26 اردیبهشت 1399 19:52
دستمریزاد جناب بایبوردی ...
التماس دعا
ولی اله بایبوردی 26 اردیبهشت 1399 20:07
سلام
محتاج دعا
استاد اندیشه نگار
جناب حجّت ارجمند
ممنون از دیدگاه ارزنده تان
در پناه خدایی لا یموت
رباعی تقدیمی :
بشنوم آوای رب العرش را
لحظه را یادی کنم آید صدا
این ندایی حق باشد جان من
آدمی را دعوتی جانب خدا
ولی اله بایبوردی
مینا تمدن خواه 27 اردیبهشت 1399 00:34
درودها نثارتان استاد بزرگوار
چون همیشه بسیارعالی و دلنشین سروده اید
اجر قلمتان با امیرالمومنین مولا علی (ع)
التماس دعا
ولی اله بایبوردی 27 اردیبهشت 1399 22:34
سلام
سپاس از همراهی تان
ممنون از دیدگاه ارزنده تان
عباس ذوالفقاری 28 اردیبهشت 1399 01:02
سلام.....خوب و زیبا
ولی اله بایبوردی 28 اردیبهشت 1399 11:41
سلام
سپاس از مهر حضورتان
در پناه حق