گر با خواهش دلت یا حصار فکر خود سفر کنی مدام پای در گل گذر کنی

روزها میگذرد،لحظه ها شب را به صبح میسپارد در چنین گردش گذر زمان در اثر است
انکه ذهنش درگیر به غمیست ؛زندگی برای او همچو زنده به گوری بی کفن است .
برایش نه لحظه میگذرد نه از شبش نه به روز باخبر است.
انچنان به چهارچوب ذهن خود درگیر شود که هیچ الاغ به چنین افسار سر نبرد .
اری اگه افکارت به هر تفکری کلید شود لحظه ها میگذرد وای به تو که زمان برای درد بی درمان تو دربه در است
پس بجو خود را درلحظه ها که جز اینکنی عمرت همچو آدمی جان به سر است
تو میدوی و افکارو ذهنت بدنبال خواهشت دوان دوان؛ بدان که گر روی به خواهش محض دلت باخته ای لحظه ها بی لمس ان. .
گر خواهی که شوی زنده به زندگی گذر کنی لحظه ها رو با دل بگذار وبگذر تا که در حصار ساخته به دست خویش بی اثر نمانی و بی خبر.
من که باختم به انچه که تو بخواهی خطر کنی تو پند گیر و به ره باش که جز این شود ضرر کنی.
***علیرضا علیدادی شمس ابادی شاعر ونویسنده معاصر متخلص به آرسس شمس ابادی***

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 125 نفر 191 بار خواندند
ز بودهن دریس (27 /01/ 1399)   | مسعود مدهوش (27 /01/ 1399)   | علیرضا علیدادی شمس ابادی (28 /01/ 1399)   | محمد مولوی (22 /03/ 1399)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا