(فریب عشق)
با کدام نیت شوُم
با کدام خیال پردازی
پیکره شعله های عشق را
بر باد فنا دادی
وقتی که دل انتظار آتش وصل بود
من با آواز بلند آهنگ عاشقانه با نگاه ها مست
درخیابان های شهر بی حاصل تو
پرسه می زدم
تومرا درشب های زمستانی بیدار نگه داشتی
فقط به امید اینکه
وقت تنهایی شب های پُر کابوس را با پندهای عاشقانه من بخوابی
شک ندارم من فرشته نجات غم هایت بودم
اما تو
کوله بار شادی عشق مرا ارزان
سوار بر کشتی بی ملوان به دریا بخشیدی رها کردی
شاید عمر من به هدر رفت و
فریبانه عشقم را بازی گرفتی
ولی یافتم که خود مربی خوبی برای چشمانم نبودم
تا روباه راگر درزیبنده ترین لباس وشیرین تر لحن زبان ببینم
در دلم هرگز جای ندهم
منوچهر فتیان پور (راد)
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 03 بهمن 1401 23:16
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید