( سرشناس )
در نگین دیده تو من که دارم هی هراس
آب وآتش بر جانم می زنم بی عطاس
بی تماشای نگاهت جامه برتن کرده ام
در ره دلدادگی آزمون شعر دادم کلاس
درد عشقم با یک اشاره مشخص می شود
درس های گونه گونه دادم برتو سرشناس
درکنارت درس سبز نسیم در ارتفاع ترس خیس
مثه بیست گرفتن با قطعه شعرم میشود با کلاس
گر تو می دانی که قلبم را ز ته دل کنده ایی
رسم کهن را پاس بدار با یاد من بی نعاس
نیمه شب بجنبد گهواره تنم با شوری به شوق
وحشت حلقه زنجیر زندان دیگر بگیربی پُرملاس
درد این عابد تنها سخنگو را شبی اندیشه کن
ساعتی در بستر خواب هم صداش با مماس
تازه می فهمی این سر از سرهای دیگر جداس
کاش این عشق همان باشد که ایمانش خداس
منوچهر فتیان پور (راد)
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 04 اسفند 1401 10:19
سلام ودرود
کتایون رها 04 اسفند 1401 11:31
سلامم را پذیرا باش
استاد برایتان نوشته بودم
به صفحه دوستان بروید تشویق و نقد کنید
آنان به صفحه شما خواهند آمد و
بدین گونه در ارتباط با یکدیگر بیشتر می آموزیم
غزل استاد در مطلع هم قافیه نیست !!
در سروده شما وزن و بحر رعایت نشده
در انتظار کامنت استاد هستم
روز و روزگارتان شاد و خرم باد
منوچهر فتیان پور 04 اسفند 1401 17:17
سلام
درود برشما ممنونم ویرایش شد
کتایون رها 04 اسفند 1401 22:19
با درودی مجدد
سپاس بیکران استاد ارجمند
اممما به صفحه دوستان نرفته اید !!!
همه در انتظار شما هستند !!!
روز و روزگارتان شادان باد
علیرضا خسروی اصل 06 اسفند 1401 17:46
خیلی زیبا میسرایید
موفق باشید
منوچهر فتیان پور 07 اسفند 1401 00:04
سلام و عرض ادب شاعر گرانقدرعلیرضا خسروی اصل عزیز
بابت حضور و نظر پرمهرتون بسیار ممنونم