گفتی که شاعران به سخن کار می کنند
خود را حقیر و بنده ی دربار می کنند
گفتی برای شهره شدن داد می زنند
یا با سپاه قافیه پیکار می کنند
وقتی که سفره_سفره ی رنگین ردیف شد
هر بوده را نبوده و انکار می کنند
وقتی که وزن شعر به مثقال می رسد
از این و آن گرفته و خروار می کنند
وقتی عبور حادثه حس می شود ز دور
از ترس موش گوش به دیوار می کنند
گفتی که خود شنیده و با چشم دیده ام
اینان به جرم خویشتن اقرار می کنند
***
فرضم بر این که آن چه تو گفتی درست بود
این کارها به عالم پندار می کنند
این را به یاد دا ر که بس قوم خفته را
می افتد اتفاق که بیدار می کنند
ای «جان فزا» ببین که ادیبان روزگار
همواره شعر ناب تو تکرار می کنند
تاریخ سروده:1375.ش
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نقد 3
مرتضی دولت ابادی 25 اردیبهشت 1399 23:48
ممنون از لطف شما
مرتضی دولت ابادی 26 اردیبهشت 1399 13:32
فردین صمدی 03 خرداد 1399 01:23
درود بر شما زبان بسیار کهنه است اما یک دست سروده شده در بیت آخر یه را مفعولی نیاز است شعر ناب تو را باید باشه
خوب بود