فقط...
گاهی، مرابیادآر،
...درهمان دم که، بسترت،
برای خواب،
تنت را، مینوازد...،
... درهمان دم که، آغوشت،
حُرم نفس های مرا، نفس میکشد...،
بیادآر...،
که، مردی، درون من،
هرثانیه، به توان ابدیت...، تورا،
میپرستید...ودوست میداشت،
وانگه، چه سهمگین،
عاشقانه ات را،
از روزگارش، ربودند...؛
... و اندوهی بی پایان را،
به هر شبش با معجونی از تنهایی،
سنجاق کردند...،
... و، او، در غروبی تلخ و غم انگیز،
باجهان بدرود گفت،
... و اینک این منم،... سالهاست...،
جسد مردی را، بدوش میکشم که،
هنوز، بوی نفسهای تو را می دهد...!!
... ای جان...!
محمد علی دهقان کروکی
م بهنام
۱۳۸۵/۰۸/۲۱
تهران
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 06 مهر 1400 20:31
محمدعلی دهقان کروکی 13 مهر 1400 19:11
سلام و درودبیکران براستادبزرگوارم جناب آقای عاجل
بسیار سپاسگزارم ازحسن نظرتون.
پیوسته به نام و به کام باشید.
یاحق
م بهنام بم
محمدعلی دهقان کروکی 13 مهر 1400 19:14
از اشتباه تایپی، درتحریرفامیل محترم حضرتعالی، عذر میخوام،
(جناب آقای عاجلو)